آیا انسانیت هست تا صدای زنی بی پناه را گوش بدهد؟
آیا هنوز انسانیت وجود دارد تا حقی را که به ناحق گرفته شده است را باز پس بگیرد؟
آیا ااین انسانیت است که حقت را گرفته باشند و نتوانی حرف بزنی؟
خدایش حق ما زنها بد جوری ازمون گرفته شده است.
آیا انسانیت هست تا صدای زنی بی پناه را گوش بدهد؟
آیا هنوز انسانیت وجود دارد تا حقی را که به ناحق گرفته شده است را باز پس بگیرد؟
آیا ااین انسانیت است که حقت را گرفته باشند و نتوانی حرف بزنی؟
خدایش حق ما زنها بد جوری ازمون گرفته شده است.
( شهر من )
شهر من برج و بارو ندارد. ساختمانهایش شیک و مدرن نیست. مغازه هایش پر از اجناس مد روز اروپایی نیست. خیابونهایش چراغانی نشده است. پارکش جنگل مانند و دریاچه ندارد. رودهای خروشان کوهایش خوشکیده اند. دشتش پراز شن و خاک،. در آسمانش مدتی ست ابری دیده نمشود. اما همینکه شب میشود آنقدر ستارهایش زیبایند و مثل الماس میدرخشند که سیاهی در آسمانش دیده نمیشود. کوچه هایش تنگ و باریک است،. بازارهایش سقف گنبد شکلی دارد،. خانه هایش با حیاطی بزرگ و دیوارهای گاه گلی که تبدیل به رستوران سنتی شده اند، ساختمان هایش با بادگیرهای منحصر به فرد و چند صد سال یا بیش از هزار سال ساخت،. باغهایی که نامشان در لیست میراث فرهنگی ثبت شده است، ویرانه هایی که تاقچه ای بر دیوار کاشی شده اش به جا مونده است، جوی آبی که در دل زمین میجوشد و کیلومترها راه می پیماید تا در کوچه ای از کنار درخت سر به فلک کشیده ی چند هزار ساله بگذرد که برای سبز موندن، هر روز بیشتر ریشه در زمین فرو میبرد تا درس زندگی بدهد. دخمه و آتشکده هایی به یادگار مانده از دوران قدیم که حضرت زرتشت را می پرستیدیم و کوهی که مخفیگاه بزرگ بانویی شد. در زمانی که تازیان به ایران حمله کردند، این کوه پناه گاه دختر یزد گرد سوم پادشاه ایران بود و امروز که بیش از هزار و چهار صد سال از آن واقعه می گذرد در دل سخره هایش قصری زیبا به نام چک چک بنا شده است که همچون دُر میدرخشد.
هوای شهر من اکنون که آخرین ما پاییز اشت، سرده اما نه آن سردی که آزارش به بدن برسد، برعکس پوست تن را نوازش میکند. در چند متری زمین کمی هم مه وجود دارد که تصویری رویایی به نمایش گذاشته است. اما ستاره های شبش از پشت این مه با قدرت بیشتری میدرخشند تا بهتر دیده شوند. و شب هنگام که توی کوچه ها راه میروی درست بالای سرت حرکت میکنند تا تنها نباشی و چشمت که به آنها می افتد، چشمک میزنند تا غصه به دلت راه ندهی.
هیچ غریبه ای در کوچه خیابان شهر من راه نمیرود. از خانه که بیرون میروی با هر فردی رو به رو شوی احوالت را میپرسد و گاهی هم یک دوست صمیمی تو را در آغوش میکشد و با لبنخد میگوید: خوشحالم که امروز هم تو را دیدم.
خداوند سپاسگذارم که هنوز فرهنگم زنده مانده و نامم در تاریخ گم نشده است.
هوووووووااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا توجه توجه توجه.
نود و نه در صد مشکلا شهر ما حل شده و یک در صدش هم قراره تا پایان ریاست... ... حل و شهر ما به بهشت تبدیل شود.
قابل توجه آنهایی که سالهاست عبادت کرده اند و بر خود سخت گرفتند و نمازهای روز و شبهایشان بیش از حد اندازه و پیشانیشان پینه بسته است تا بهشت آخرت را در آغوش بکشند. میگویم انتظار سر آمد.
بهشت همین نزدیکی ست.
به شهر ما سفر کنید و جان شیرین خود را مفت و مجانی نفروشید.
حتما می پرسید چگونه؟!
حالا چند نمونه از کارهای خوب و مفید مسعولین کشورمان و مهمتر از آن مسعولین با عرزه شهر ما که زحمتهای زیاد و تلاشهای بی وقفه کشیده اند تا شهر ما را به بهشت تبدیل سازند را برای شما بازگو می کنم تا آگاه شوید و خود قضاوت کنید که بنده حقیر بجز حقیقت حرفی نزدم.
اولین موضوع.
چند وقت است دستوری برای کل اداره های دولتی شهر ما صادر شده است که به کل مشکلات همه اداره ها و کارمندانش را حل ساخته است. این بندگان خدا ظهرکه به خانه باز می گشتند از کار زیاد افسرده شده بودند.
حتما میپرسید: چه دستوری؟
پیاده روی برای همه کارکنان دولت از ساعت هفت و سی دقیقه صبح تا نه صبح که اشتهایشان برای خوردن صبحانه زیاد شود.
دو – خوردن صبحانه از ساعت نه صبح تا ده صبح. بقول معروف، کنار سفر نشستن به حساب عمر انسان نوشته نمی شود.
سه – از ساعت ده تا دوازده و نیم مرخصی ساعتی و پرداختن به امور خانه و...
چهار – از ساعت دوازده نیم تا سیزده وضوع ساخت.
پنج – از ساعت سیزده تا چهارده نماز اول وقت و نمازهای نافله و غافله ووو.
شش – از ساعت چهارده تا چهارده سی دقیقه هم پرداخت به خستگی و آشفتگی خود تا وقتی به خانه باز می گردند همسرشان را زیاد ناراحت نسازند.
حال موضوع دوم.
شهرما خشک کویری است و بقول معروف آب کم نیست، اصلا نیست!!! و مسعولین برای حل این مشکل یک شبه به راه حل مفید رسیده اند.
حتما بازم میپرسید چگونه؟
زیاد شما را منتظر نمیگذارم باز گو می کنم تا اگر شهر شما هم چنین مشکلی داشت راه حلش را بدانید.
یک - ساختن استخرهای دولتی در سطح شهر، تا موقع اوج گرما افرادی که ... هستند و کارت رایگان دارند از دانش شنا محروم نمانند. بقیه هم به درک.
دو - نوشتن آب هست ولی کم است، بر روی بنرها و نسب کردن در جاهای پر رفت و آمد مردم.
سه - صادر یا زیر سبیلی رد کردن جواز ساخت و ساز، با آب لوله کشی شهری.
چهار – از همه مهمتر، تمام اتوبوسهای درون شهری فاقد کولر هستند تا در مصرف آب صرفه جویی شود.
موضوع سوم.
پرداختن به کمبود خانه برای اجاره نشینان.
دیگه نپرسید چگونه! به خط و نوشته پایین نگاه کنید.
آپارتمان سازی سه برابر جمعیت شهر.
اما!!!!!!!!!!!! برای اینکه حقی نا حق نشود دو سوم این آپارتمانها به نام روئیس و معاون تمام ادارات و موسسات سند خورده و یک سومش هم به نام کارمندان رد بالا و...
خدا عمر همه کسانی که در این عمر خیر قدم بر داشتند زیاد و زیاد و زیادتر کند...
از حضور همه شما خوبان عذر خواهی می کنم که شاید ادب را رعایت نکرده باشم.
( دوستتون دارم به اندازه تمام ذرات ایران عزیزم )