بعد از پایان یافتن مکالمه تلفنی، درحال درازکش به مردی می اندیشیدم که چند لحظه پیش پشت خط تلفن، درحال بحث و گفتگو بودیم که ناگهان چشمم روی هم رفت و آن مرد را در روشنایی زرد و نارنجی، پشت میز کارش جلوی تصویر کامپیوتر نشسته، دیدم که خم شد توی یک شیپوری شبیه شیپور گرامافون که گوشه میزکارش قرار داشت و احساس من این شیپور را (تلفن میدانست) با حالت ترسناکی صدایی از گلویش خارج کرد. گویا داشت اعتراض و عصبانیتش را به من نشان میداد.
- ۹۶/۰۴/۰۴