مینو شاه محمودی

دفترچه داستان من

مینو شاه محمودی

دفترچه داستان من

  • ۰
  • ۰

مسئولین دلسوز شهر ما

شهرما خشک و خیلی کم آب است. این چند سال آخر برف که نیومد هیچ بارون هم نیومد بخصوص امسال حتی یک بار هم بارون نیومده اما مسئولین شهرما خیلی دلسوزن و برای سبز بودن شهر تلاش زیادی انجام میدن. مثال هر سال نزدیک عید نوروز، اول اسفند که میشه شهرداری تعدادی کارگر باغبون میفرسته در سطح شهر تا پیاده روهای خاکی دو طرف خیابونها را بکنند و درخت و گل و سبزه بکارند. کارگرها بیست روزی با بیل و کلنگ می افتند به جون زمین پیاده روها و خاکها را زیر رو می کنند و هر یک متری یک چاله حفر می کنند و شلنگ آب قطره ای می کشند اما آخر سر فراموش می کنند درختی، گلی، بوته ای بکارند و با خاکهای از زمین خارج شده و روی هم انباشته شده مثل رشته کوه ها، دست از کار می کشند و میروند.

 عید از راه می رسد و آغاز فصل بهار و باد و طوفان شروع می شود و خاکهای روی هم انباشته شده را در هوا پخش می کند و خونه ها را پر از گرد و خاک می سازد و بعد از مدتی اثری از اون خاکهای روی هم انباشته شده دیگه دیده نمیشه. درضمن چاله های کنده شده، بر اثر رفت و امدم مردم، صاف و یک دست میشه. اما شلنگهای آب قطره ای هنوز در جای خود باقی مونده و زمین را آبیاری می کنه.

  • ۹۵/۰۱/۳۰
  • مینو شاه محمودی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی